سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

مدح و شهادت امام حسن مجتبی علیه‌السلام

شاعر : عرفان ابوالحسنی
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن
قالب شعر : غزل

هر کس که دید از او کرمش را مرید شد            هر کس مـرید او شده بی شک سعید شد

یا محـسن به حـق حـسن گـفـتم و سپـس            دیـدم تــمــام مـعـصـیـتـم نــا پــدیــد شـد


غـربت ببین که هیچ کسی یـاورش نبود            از هـمـسـرش هم آخـر سر نـا امـیـد شد

ای کاش ذات جـعـده شـبـبـه ربـاب بـود            اما ز کـیـنه‌تـوزی‌اش این زن پـلـیـد شد

زهـرا که رفت، هیچ کلامى بیان نکرد            رنـج سـکـوت بر غـم هجـران مزید شد

هر چند خورده زهر به ظاهر ولی حسن            وقـتی که دیـد ضـربـۀ سـیـلی شهـید شد

چوبی که تیر گشت و به تابوت اون نشست            تغـیـیر کـرد و چـوب به دست یزید شد

تـقـصـیر نـعـل شـد که شـنـاسـایـی بـدن            دیـگـر بـرای زیـنب کـبـری بـعـیـد شـد

دردا که تازه بعد جسارت اسارت است            اینطـور شد مصائب خـواهـر شـدید شد

نقد و بررسی

بیت زیر اگر اشاره به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در واقعه بازپس گیری قباله فدک باشد صحیح نیست ولازم است حدف شود؛ ضمناً موضوع همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا در جریان جسارت عمر به حضرت در منابع معتبر نیامده است لذا بهتر است بیت زیر خوانده نشود، موضوع همراهی امام حسن در فاجعه جسارت عمر به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و بازپس گیری قبالۀ فدک در هیچ یک از منابع معتبر ما نیامده است؛ در این خصوص دو روایت وجود دارد اولین روایت که تمامی منابع دسته اول تاریخی آن را مطرح کرده‌اند جسارت عمر در جلوگیری از اعطای قبالۀ فدک در همان مجلس و نزد ابوبکر است و دومین روایت که شیخ مفید در کتاب الأختصاص آن را مطرح میکند جسارت عمر در کوچه و در هنگام بازگشت حضرت به خانه است که در این روایت هم هیچ اشاره‌ای به همراهی امام مجتبی با حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نشده است؛ ضمنا یک شبه سفید شدن موی امام علیه السلام مستند نبوده و اغراف بیش از حد و نابجاست؛ جهت کسب اطلاعات بیشتر به قسمت روایات تاریخی همین سایت مراجعه کرده و یا در همین جا کلیک کنید.



هر چند خورده زهر به ظاهر ولی حسن            وقـتی که دیـد ضـربـۀ سـیـلی شهـید شد



قـربـان آن غـریب که در سـن کـودکـی            یک صحنه دید و یک‌شبه مویش سپید شد